بلدم وانمود کنم، بلدم تظاهر کنم به گل و بلبل بودن اوضاع و شرایط زندگیم جلوی دیگران... همان دیگرانی که برای خیلی‌ها محرم اسرارند و سنگ صبور... اما من ندارم همچین کسانی را!

من سال‌هاست خو کرده‌ام به اینکه نیازی نداشته باشم به داشتن محرم اسرار و سنگ صبور، کسی که بشنود، قضاوت نکند، همدلی کند، گاه هیچ نگوید و فقط گوش شنوا باشد، در خلوتش یا پیش دیگران شایستگی‌های همسرم را زیر سؤال نبرد، ما را به صفاتی ناخوشایند مزیّن نکند و... (از نوشتن طومار خودداری می‌کنم!)

نمی‌دانم این خوب است یا بد که نزدیکترین کسانم از پیچیده شدن گره‌های زندگیم بی‌خبرند و برای آنها من یک آرامش پر از آرامشم که اگر طوفانی بیاید هم برقرار سرجایش ایستاده و لبخند می‌زند...

من همه‌ی اینها را بلدم عزیزانم، فقط نمی‌دانم این خوب است یا بد...