حریم دل

هرچه به‌جز خیالِ او قصد حریم دل کند، در نگشایمش به رو، از درِ دل برانمش...

کرونا به من چه عطا میکند؟!

+ ۱۳۹۹/۹/۲۴ | ۱۵:۵۶ | آرا مش

آموزگار 24 ساعته، مبتکر بازی های خانگی و خانوادگی، فیلم بردار، تدوینگر، کارگردان، مربی ورزش و...

و گاهی حتی نقش دستگاه فتوکپی!!!

اینها گوشه ای از نقش های این روزهای مادرانِ بچه های مدرسه ای ست!

و البته شما همه ی اینها را به نقش های قبلی شان و نقش هایی که کرونا به اجبار از بابت سختگیری راجع به شست و شو و ضدعفونی کردن ها، تحمیل کرده است، اضافه بفرمایید!


+ درسته که کرونا بسیاری از نعمت ها را از من میگیرد ولی من در ذهنم مدام دنبال چیزهایی میگردم که کرونا به من عطا میکند...

+ کرونا به من گوشزد میکند که توانایی های من بیشتر از اینهاست؛ کرونا مرا بیش از پیش به خودم میشناساند...

سر کلاس «پرهیز از تجملات»

+ ۱۳۹۹/۹/۲۲ | ۱۴:۳۰ | آرا مش

حتی اگر یخچال پر باشد از انواع متنوعی از اقلام صبحانه، ولی قرارمان بر این است که هر صبح، تنها یک نوع از این اقلام را بر سر سفره مان ببینیم و نوش جان کنیم و شکر خدای را گوییم...


+ تو "پرهیز از تجملات" را در همین کلاس های درس به ظاهر کم اهمیت در لابلای روزهای زندگی ات می آموزی؛ فرزندم!

+ تو خوب بر سر قول و قرارمان می مانی و اگر من فراموش کنم، به یادم می آوری امروز نوبت خوردنِ کدامیک از خوردنی های صبحانه است؛ فرزندم!

+ برای خیلی ها همان یک نوع از خوردنی های صبحانه می شود حسرت؛ برای خیلی های دیگر هم شمردن رنگ های سفره هاشان، انگشتان دو دست کم اند؛ فرزندم!

لیست دلخوشی ها

+ ۱۳۹۹/۹/۲۰ | ۲۰:۰۶ | آرا مش

حتی اگر خبرهای منفی پشت سرهم احوالت را دگرگون کنند و اتفاقات ناگوار پی در پی غمگینت سازند!

حتی اگر از تشریف فرماییِ یکدفعه ای ویروس منحوسی به تمامی ابعاد زندگی ات و هم سفره شدنش با تو، نزدیک یک سال می گذرد و تو هنوز نمی دانی حتی در آینده ای نزدیک چه بر سرت خواهد آمد؟!  

حتی اگر در این وانفسای روزگار، از یک طرف پیش رویت پر باشد از دشمنانی که شمشیر را از رو بسته اند و با هزاران خُدعه و نیرنگ، نیشتر بر جان دانشمندان و بزرگان روزگارت می زنند و شادمانه پایکوبی می کنند و از طرف دیگر پشت سرت هم دوستانی که از پشت خنجر می زنند و از این خیانت ابایی ندارند، کم نباشند!

حتی اگر گرفتاری های زندگی تو و عزیزانت آنقدر درهم پیچیده و عجیب و غریب همچون کلافی سردرگم شده باشد که نمی دانی به کدامشان فکر کنی یا اصلا برای باز شدن کدامشان به درگاه حق تعالی دست به دعا برداری!

اما مطمئناً با اندکی تأمل، دلخوشی هایی به ظاهر کوچک ولی بزرررررگ در زندگیت خواهی یافت که به بودنشان می بالی، و حتی اندکی غوطه خوردن در این دریا، هرچند که وسعتش کم باشد، حالت را دگرگون و روزنه های امید را در دلت روشن می سازد.

مشکلات، گرفتاری ها، غم ها، بیماری ها، اتفاقات ناگوار و خبرهای منفی همیشه و همه جا هستند... اما تو می توانی انتخاب کنی که زانوی غم بغل کرده و زیبایی ها و نعمت های دور و برت را نادیده بگیری و مدام غر بزنی و افسرده و بی انرژی باشی؛ یا اینکه پر از شور و اشتیاق برای ادامه ی راه باشی و سرسختانه با یأس و ناامیدی بجنگی و با ایمان، توکل، صبر و استعانت از خداوندِ سراسر رحمت از آنها بگذری؛ آری انتخاب با توست...

این دلخوشی های کوچک زندگی، شاید به ظاهر کوچک شمرده شوند ولی قطعاً همین به ظاهر کوچک ها عجیب بزرگ و پرمعنی اند؛ نباید از یاد بردشان، بلکه باید لحظه لحظه ی زندگیمان را از عطر دل انگیزشان پر کنیم، تا حتی در سخت ترین لحظات زندگی، روزنه ی امیدی باشند و یادمان نرود که خدای مهربان چه ها نصیبمان کرده است!

چقدر خوب است که گاهی این لیست را برای خودمان مرور کنیم و به داشته ها و چیزهایی که به آنها دلخوشیم ببالیم و ذهنمان را رها کنیم از بندِ فکر کردن به نداشته ها و چیزهایی که باعث افسوس و حسرت ماست!

+ پرل س. باک: « بسیاری از مردم شادی های کوچک را به امید خوشبختی بزرگ از دست می دهند.»

 

وقتی که سردار دلها آسمانی شد

+ ۱۳۹۹/۹/۲۰ | ۱۵:۱۱ | آرا مش

کمتر از یک ماه دیگر به سالروز آسمانی شدن سردار دلها باقی مانده...

بیایید خاطره ی بی قراری هایمان را به اشتراک بگذاریم؛

شما هم به این پویش دعوتید...

 

کلمات قاصرند

+ ۱۳۹۹/۹/۱۷ | ۲۲:۲۵ | آرا مش

چه سخت است وقتی از خودت راضی نباشی ولی از طرفی هم کار دیگری از تو برنیاید...

 

+ و سخت تر آنکه با این کلمات قاصر بخواهی همه ی آنچه در دل داری را بازگویی!

دوری همیشه هم بد نیست

+ ۱۳۹۹/۹/۱۱ | ۱۶:۳۷ | آرا مش

دور که می شویم از هم حس میکنم دلم توان این میزان تنگ شدن را نداشته باشد و طاقتش طاق شود...

اما می بینم که نه، دارم دوام می آورم و چه خوب هم از پسش برمی آیم...

بعد از مدتی می بینم که عاشق ترم و فانتزی های عاشقانه ام گل می کند...

دوری از تو سخت است ولی این سختی با گوشت و خون من عجین گشته و گویا در این سالها پوستم کلفت شده است...

 

+ گرچه دوست ندارم دوری ها را، اما می دانم برای هردومان خوب است...

+ پای بدجنسی ام هم بگذاری عیبی ندارد ولی بهتر است ندانی که آن رسیدن های بعد از دوری ها را با هیچ چیز عوض نمی کنم....

روزهای سخت

+ ۱۳۹۹/۹/۹ | ۱۲:۴۹ | آرا مش

آن قدر گفت: <زن روزهای سخت منم!>...

که دیگر روزگار هم دارد کم کم فراموش میکند که بجز روی دورِ سختی ها بودن، می شود جور دیگری هم چرخید...

نکند روزگار دارد عادت میکند به این سخت بودن؟!!...

امّا نه...

تا روزگار آن روی خودش را به او نشان دهد، صبر می باید، صبر...

 

+ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ‌

اى کسانى که ایمان آورده‌اید! (در برابر حوادث سخت زندگى،) از صبر و نماز کمک بگیرید، همانا خداوند با صابران است. ( آیه 153 سوره مبارکه بقره)

بهانه ی دلم

+ ۱۳۹۹/۹/۵ | ۱۹:۰۰ | آرا مش

دلم بهانه ی تو را دارد بانو جان...

بهانه ی حَرمت را...

حتی بهانه ی همان از دور زمزمه کردنِ «السلام علیکِ یا فاطمه المعصومه سلام الله علیها» وقتی از کنار آن شهر مقدس عبور می کردیم...

 

بانو جان باور کن این اشک ها فقط به دنبال بهانه اند؛ اگر کنج خلوتی گیرم بیاورند، امانم نمی دهند...

اما دل من می خواهد فقط در شلوغی و هیاهوی صحن نورانی تان خودم را به دست اشک ها بسپارم، حتی اگر دیده ام را برای دیدن گنبد طلایی رنگ تار کنند...

 

شلوغی و هیاهو!!!

دلم تنگِ شلوغی و هیاهویی است که نمی گذاشت دستم به ضریح تان برسد...

یاد آن روزگار بخیر که درمیان خیل انبوه زوّارتان به دنبال جایی برای نشستن و یک دلِ سیر زیارت نامه خواندن بودم و به سختی میسّر می شد!  

 

دانه به دانه

+ ۱۳۹۹/۹/۲ | ۲۲:۲۹ | آرا مش

دانه های تسبیح را همچنان که ذکری بر لب دارم با انگشتانم دانه به دانه رد میکنم.

یک دور میزنم؛

گویی زندگی مثل همین یک دور تسبیح انداختن است؛ غم ها و شادی ها دانه به دانه شان روبرویم صف میکشند...

نوبت به هر دانه که میرسد، زیر انگشتانم لمسش میکنم، اندکی مکث و ذکری بر لب...

هر دانه ی تسبیح که بعد از ذکری کنارش میگذارم، روحم را جلا میبخشد، غم ها و شادی ها هم یقیناً جلادهنده ی روح من و تواَند...

ارتباطی ظریف

+ ۱۳۹۹/۹/۱ | ۱۹:۳۴ | آرا مش

تر و تمیز بودن آشپزخانه ارتباطی ظریف با حال خوب و روحیه ی بالای بانو دارد...

هرزمان آشپزخانه را رها کند و بیخیالش شود باور کن یک جای کارش می لنگد،

ولی کاسه ای زیر نیم کاسه اش نیست و نمی خواهد از زیر این بار شانه خالی کند، نه این یکی را باور نکن!

او کارش را خوب بلد است...

حریم دل
about us

اینجا قطرات واژگانِ دریای ذهنم از سرانگشتانم تراوش می‌کنند و ماندگار می‌شوند...
نقشی به جای می‌ماند از این قلم، باشد به یادگار...
گاهی پر از غصه و گاهی پر از شادی‌ام، اما زندگی را زندگی می‌کنم؛ اینجا پر است از تجربه‌های زندگی‌کردنم...