چند سالی میشه که کتاب نسبتاً قطور «سفرنامه برادران امیدوار - نخستین جهانگردان پژوهشگر ایرانی» توی کتابخونه مون سُکنا گزیده...

تاحالا فرصتی پیش نیومده بود که به دست بگیرمش؛ دو سه روزه که عزمم رو جزم کردم که بالاخره شروعش کنم و به دورِ باطلِ "با حسرت تماشا کردنش و پرسیدن از خودم که بانو پس کِی شروع به خوندنش می کنی؟!" پایان بدم...

همون اول که جلد رو ورق زدم با دیدن نقشه ی همه ی قاره ها کنار هم و فلش هایی که مسیر جهانگردی این دو برادر رو نشون میداد - در زمانی که امکانات سفر قابل مقایسه با جهان امروز نبوده - حیرت کردم!

حالا میخوام اینجا گزیده ای از چیزهایی که میخونم رو به مرور و خلاصه وار ثبت کنم، باشد که بعدها بیام به سراغش و دوباره از خوندنشون لذت ببرم... 

شروع گزیده نوشتِ من از این سفرنامه مهیج و حیرت انگیز

این قسمت : دوران کودکی

در ادامه مطلب

 

قسمت اول - دوران کودکی :


سفرهای علمی و تحقیقی این دو برادر به نام های عیسی امیدوار (متولد 1308) و عبدالله امیدوار (متولد 1310) ریشه در دوران کودکی آنها دارد. با روحیه علاقه و پشتکارشان در کندوکاو و جستجوی آنچه نمی دانستند، بعید نبود که روزی برای یافتن دانستنی های بیشتر، دست به سفرهای دور و دراز بزنند. از این رو شروع خاطرات آنها شرح مختصری از دوران کودکی و نوجوانی آنها و بازتاب شیوه زندگی مردم تهران در سال های 1324-1318 و بعد از جنگ جهانی دوم است.

عیسی و عبدالله امیدوار آخرین فرزندان یک خانواده هشت نفری در یکی از محله های شرق تهران هستند که پدرشان در کارخانه تریکوبافی و مادرشان خانه دار است. آنها از خاطرات شب های فصل تابستان که بر پشت بام کاه گلی منزل استراحت می کردند می گویند، درحالیکه به سقف آسمان پرستاره چشم می دوختند و در خیال خود در فضا سفر می  کردند، صدای دلگرم کننده پدر را می شنیدند که داستان هایی از رسوم قبایل سرزمین های دیگر و حیوانات جنگل را با مضامین انسانی تعریف می کرد.

آنها از سفرهای دوران تعطیلیِ مدارس می گویند که بسیار مشتاقشان بودند؛ چون مشغله ی پدر در کارخانه زیاد بود در اغلب سفرها بدون او و به همراه مادرشان سفر می کردند. هر زمان که قصد سفر به طالقان (زادگاه مادر و پدر) را داشتند یک اتومبیل بزرگ کرایه کرده و بار و بنه ی سفری به مدت یکماه را در آن جاسازی کرده و راهی زادگاهشان می شدند. آخر شب به دهکده ی آبیک که جاده ی ماشین رو تمام می شد، می رسیدند و پس از اتراق شبانه در یک قهوه خانه ی بین راهی، صبح روز بعد وقتی هنوز شعاع تیرگی شب در آسمان بود وسایل سفر را بار الاغ ها و قاطرها کرده و به همراه شخص چاپاردار که آنها را هدایت می کرد، سفر را ادامه می دادند.

جاذبه های بسیار زیبا، طبیعت کوه های زنجیروار، دهکده های میان راه با مردمان باصفا و ساده اش، آنچنان شور و هیجانی در آنان ایجاد می کرد که نه تنها سختی ها و مشکلات راه به چشمشان نمی آمد بلکه عشق به جستجو و کندوکاو و شوق و ذوق دسترسی به این جاذبه ها در آنان قویتر می شد. نزدیک غروب به روستای فشندک و منزل روستایی مادربزرگ می رسیدند.

صبح روز بعد، پس از صبحانه اولین گردش و جستجوی دو برادر در دل طبیعت بکر و زیبای طالقان شروع می شد و اینگونه بود که دوران کودکی شان پر بود از افکار جستجوگرانه و انگیزه ی دستیابی به نادیده ها و نوعی روحیه ی کاشفانه...

مسافرت های دوران کودکی آنان محدود به طالقان نبود بلکه به همراه مادر به شهرهای قم، کاشان، اصفهان و مشهد نیز سفر کردند. مادر همراه و همسفر بسیار خوبی برایشان بود و به برکت وجود وی، در دوران کودکی شهرهای بسیاری از کشورمان را دیدند؛ او در طول راه درباره ی شهرهای بین راه، آثار بناهای بجا مانده و وقایع تاریخی و دیدنی های آن با آنها صحبت می کرد. سختی ها و حواشی این سفرهای دلچسب و به یادماندنی برای عیسی و عبدالله مملو بود از انگیزه هایی که بعدها به بار نشست...

 

ادامه دارد...

 


+ اینها فقط خلاصه ای است از آنچه که هم اکنون در کتاب "سفرنامه برادران امیدوار" می خوانم؛ تمام تلاشم این است که برداشت های شخصی ام را از محتوای کتاب منعکس نکنم.

+ عکس ها توسط من از تصاویر داخل خود کتاب گرفته شده است.