گزیده نوشتِ من از کتاب مهیج و حیرت انگیز سفرنامه برادران امیدوار، نخستین جهانگردان پژوهشگر ایرانی؛

این قسمت : دوران جوانی

آنچه گذشت :

لینک قسمت های قبل : قسمت اول (دوران کودکی) در اینجا - قسمت دوم (دوران نوجوانی) در اینجا - و قسمت سوم (دوران جوانی) در ادامه مطلب👇

 

قسمت سوم - دوران جوانی :

 

جستجو و کاوش در کوه ها و دشت های ایران به تنهایی پاسخگوی کنجکاوی های بی پایان این دو برادر نبود و همواره شوق دستیابی به نقاط دوردست و مطالعه زندگی انسان های بدوی در سرزمین های دیگر با آنها رشد می کرد تا جایی که تصمیم گرفتند، فکری را که رهایشان نمی کرد عملی کنند.

آنها آگاهانه و مصمم اراده کردند که پا در مسیری که ناشناخته، مبهم و سوال برانگیز بود، بگذارند. آنها می خواستند پیام آور اطلاعاتی از گوشه گوشه دنیا برای سایرین باشند و در این راه هیچ عاملی نتوانست جلودارشان باشد. این تصمیم مهم نیازمند یک حرکت حساب شده و دقیق با کمترین ضریب خطا بود؛ بنابراین شروع کردند به جمع آوری اطلاعات، بررسی مسائل مختلف، تقویت ذهنی و روحی، تهیه تجهیزات و پس انداز مالی.

به منظور آزمایش وضع جسمی و روحی شان هر یک از آن دو، دست به اقدام جسورانه و قابل توجهی زدند:

عبدالله امیدوار به همراه دوست صمیمی خود «هوشنگ مودّت» در اول شهریور 1330 اقدام به سفر دور ایران نمودند؛ آنان تهران را به مقصد مشهد ترک کردند و به سمت شرق ایران حرکت نموده و از راه زاهدان و کرمان و از مسیر شهرهای جنوبی کشور از طریق اندیمشک وارد استان کردستان در غرب ایران شدند و پس از مدت 3 ماه به تهران بازگشتند.

- عبدالله امیدوار به همراه هوشنگ مودّت در حاشیه کویر لوت از بیرجند به سمت زاهدان شب را مهمان پادگان ژاندارمری بودند -

عیسی امیدوار هم در همین تاریخ سفر به کشورهای همسایه، ترکیه، سوریه و عراق را برگزید و در 30 شهریور 1330 در میان مشایعت دوستان و اقوام علاقمند و عده ای از کوهنوردان باشگاه نیرو راستی، تهران را به سمت کشور ترکیه ترک کرد. از آنجایی که در آن زمان، به ندرت مسافری آن هم در سنین او از مرز عبور می کرد، مورد استقبال گرم مسئولین مرزی دو کشور قرار گرفت. پس از چندین روز طی مسیر، از گردنه صعب العبور «سیواس» که پوشیده از برف بود گذشته و پس از دو هفته و عبور از شهرهای کوچک، از سمت آنکارا وارد استانبول شد و در آنجا هم مورد استقبال و پذیرایی سفارت ایران قرار گرفت. سپس از سمت جنوب ترکیه وارد خاک سوریه شد. در شهر حلب،به دلیل مشکوک شدن پلیس به او، به مدت 48 ساعت در بازداشت بسر برد تا اینکه پس از ظهور فیلم های دوربین، وارسی وسایل و بررسی سوابقش، آزاد شده و به طرف دمشق ادامه مسیر داد و به طرف خاک عراق رفت. شهرهای بغداد، کربلا، نجف، سامرا و کاظمین را دیده و پس از زیارت، از مرز خسروی پس از مدت 4 ماه به ایران بازگشت.

- عیسی امیدوار به اتفاق جوانان ایرانی شهر بغداد در کنار طاق کسرا -

این دو سفرِ عیسی و عبدالله، با اینکه دشواری ها و سختی های بسیاری به همراه داشت، اما باعث شد نقاط ضعف و قوتشان را بهتر شناخته و روی موانع، مشکلات و نیازمندی های دقیق و مختلفی تمرکز کنند و بدین ترتیب تجربیات سودمندی برای سفر اصلی شان کسب نمایند.

در یکی از اتاق های منزل که دفتر کارشان بود، سال ها، ماه ها، روزها و ساعت ها به بررسی و مطالعه مشغول بودند. آمادگی های فردی از لحاظ جسمی و روحی، یادگیری کمک های اولیه، یادگیری تعمیرات موتورسیکلت، فراگیری زبان انگلیسی، تهیه وسایل و تجهیزات و ... نیاز به مطالعه و بررسی همه جانبه ای داشت که مدت 3 سال به طول انجامید. 

همچنین در مدت این 3 سال اقدام به تهیه اشیاء و صنایع هنری-فرهنگی ایران نمودند؛ خواهرشان نصرت نیز که هنر خیاطی می دانست به تهیه و دوخت لباس های ایلات و عشایر ایران پرداخت تا بتوانند به وسیله تشکیل نمایشگاه در شهرهای مختلف، مردم سایر کشورهای جهان را با فرهنگ و تاریخ کهن و معاصر ایران آشنا سازند. 

پس از مطالعه و بررسی های مختلف تصمیم بر این شد که از موتورسیکلت به عنوان وسیله نقلیه و حمل تجهیزات استفاده کنند. انتخاب موتورسیکلت به آنها، این امکان را می داد که در شرایط نامساعد منطقه ای به کوره راه ها دست یابند؛ همچنین برای دسترسی به جزایر و مناطق مختلف در جهان و عبور از رودخانه های پرآب در آسیای خاور دور به کمک بومیان منطقه، موتورسیکلت ها با حجم مختصر و وزن مناسب می توانستند داخل کشتی های کوچک و بزرگ و قایق های ماهیگیری قرار گرفته و بدین ترتیب آنان به مقصدشان دسترسی پیدا کنند. 

در مدت این سفر 10 ساله، آنان حدود یک سال در گذر از قاره ای به قاره دیگر روی آب ها بسر بردند. به منظور دستیابی به بومیان جزایر مختلف در جنوب اقیانوس کبیر با انگیزه بررسی نژادی و ژنتیکی و همچنین دستیابی به مناطق مختلف جنگل های آمازون و آفریقای مرکزی و ... مدت زمان زیادی را همراه موتورسیکلت هایشان از روی آب ها گذشتند و جالب اینکه هرگز برای این انتقالات، وجهی نپرداختند!

قبل از سفر، اقدامات ایمن سازی خاصی باید روی دو موتورسیکلت انجام می گرفت. نصب حفاظ آهنی در دو سمت موتورسیکلت لازم بود تا هنگام زمین افتادن، آسیبی به پاهایشان و تجهیزاتی که حمل می کردند وارد نیاید. اقدام دیگری که لازم بود، تعبیه یک باک بنزین یدک در پشت یکی از موتورسیکلت ها و صندوق چوبی عایق کاری شده ای جهت حفظ و نگهداری از وسایل و تجهیزات در پشت موتورسیکلت دیگر بود. همچنین دو کیف برای حمل اثاثیه و اشیاء و کوله بار تاریخی-فرهنگی شان، دوختند.

بخاطر آنکه سفرشان طولانی و گاهاً دسترسی به تعمیرگاه غیرممکن می نمود، اجباراً باید تعمیر موتورسیکلت را فرا می گرفتند. عیسی که علاقه بیشتری به کارهای فنی داشت به تنها تعمیرگاه کوچک شهر تهران در میدان پاستور رفته و به مدت 60 روز یاد گرفت که چگونه از پس خرابی های احتمالی موتورسیکلت ها برآید.

بعد از تجهیز موتورسیکلت ها، به منظور آزمایش ابتدایی آنها، در اواخر سال 1332 برای یک سفر کوتاه چند روزه به سمت شمال ایران، رهسپار شدند. پس از 3 روز تجربه و انجام بررسی های لازم در مورد سفر با موتورسیکلت ها به تهران بازگشتند. این سفر کوتاه که آخرین مرحله آزمایشی پیش از سفرشان بود، نوید شمارش معکوس برای قدم گذاشتن در مسیری بود که همواره آنها را به خود می خواند.

 

ادامه دارد...

 


+ اینها فقط خلاصه ای است از آنچه هم اکنون در کتاب «سفرنامه برادران امیدوار» می خوانم؛ تمام تلاشم این است که برداشت های شخصی ام را از محتوای کتاب منعکس نکنم.

+ عکس ها توسط من از تصاویر داخل خود کتاب گرفته شده است.