هیچ وقت نخواست که به اصطلاح سر توی گوشی همسرش ببره! یا بخواد تک تک مخاطبین ریز و درشتش رو بشناسه؛ یا اینکه مکالمات و پیام های همسرش رو توی فضاهای مجازی و پیام رسان ها چک کنه! حتی گاهی که همسر دستش بنده و گوشیش زنگ می خوره و یا صدای پیامش بلند میشه و همسر میگه تو جواب بده، ممکنه خیلیا توی شرایط مشابه از اینکه شاید اینطوری بتونن سر از کار همسرشون دربیارن، خوشحال باشن ولی اون با اکراه توی دلش میگه " آخه مگه با من کار دارن عزیزم که من بخوام جواب بدم؟! " و مدام به طرق مختلف از زیر این کار در میره! حتی وقتی جیب های لباس همسرش رو برای شستشو خالی میکنه بدون زیر و رو کردن محتویات، اونا رو روی میزِ کار همسرش میذاره و حتی نگاهی هم بهشون نمیندازه، واقعاً چه اهمیتی داره؟!

راجع به این موضوع که خوب فکر می کنه می بینه اصلاً بحث، بحثِ حریم خصوصی و احترام به این حریم و یا انتظارِ اینکه همسر هم باید در مورد گوشیِ او همین رفتارو در پیش بگیره (که اتفاقاً در پیش هم گرفته!)، نیست! بحث، سرِ اعتمادیه که یک شبه که نه، بلکه سال هاست آجر به آجر روی هم چیده شده و الحق که از همون خشت های اول، راست و درست روی هم قرار گرفتن و حالا هردو میتونن سال های متمادی به این دیوارِ مستحکم تکیه بزنن و توی سایه اش بنشینن و به اثر معماری کم نظیرشون نگاه کنن و لذت ببرن... 

بله، درسته او داره حس اعتماد خودش به همسرو می بینه، این حس وجود داره پس باید دیده بشه و چون حسیه که لذت بخشه و دوستش داره و باعث آرامشش میشه باید بهش بها داد، باید این حسو در آغوش کشید و بهش احترام گذاشت...


+ به باورِ من، وقتی اعتماد می کنی، اگر خودتو شناخته باشی باید در درجه اول به حس خودت اعتماد کنی و به وجود این حس احترام بذاری نه اینکه یه جوری و با یه ترفندی بخوای از این حست آتو بگیری و ثابت کنی به خودت که اشتباه کردی!

+ اگر هم چیز خاصی وجود داشته باشه خودبخود بهت ثابت میشه نگران نباش، لازم نیست جلو جلو کمر به قتل حس اعتمادت ببندی ;))