۱. حواسم پرتِ گرههای درشتِ بازنشده و کورشده است؛ اونقدر که گرههای کوچیکی رو که به چشمبرهمزدن و غیرمنتظره باز شدن و میشن، نمیبینم... خیلی بدهها... شکرگزار نبودن رو میگم... اینکه برای دیدنِ رفعورجوعشدنِ مشکلات کوچولویی که هرکدوم استعداد به مرز جنون کشوندنت رو دارن، چشم بصیرت نداشته باشی و به روی مبارک هم نیاری...
۲. روزهای پاییزی یه جور خوبی خوشمزهاند، از بیدارشدنهای سحرش بگیر تا بدوبدوها و رسیدگی به امورات درسی بچهها؛ میدونم این موارد و از روتینِ خواب و خوراک خارجشدن، گاهی بدجوری روی اعصابه ولی برای من خوشمزه است!
۳. امسال دو تا بچهمدرسهای توی دوتا مقطع دارم؛ تجربهٔ جالبیه... دبیرستانیمون بهخاطر مسیرِ دورتر، صبح کلهسحر میزنه بیرون درحالیکه دبستانیمون هنوز توی رختخوابه :)) و من از خیلی وقت قبل از راهیکردنِ دبیرستانیمون بیدارم و صبحانه آماده میکنم و لقمهٔ مدرسه میگیرم و کارها رو سروسامون میدم؛ بعدش تازه باید برم پروسهٔ بیدارکردن دبستانیمون رو انجام بدم و ببرمش مدرسه...
۴. بعد از چندسال سرویس گرفتن، امسال برای صرفهجویی در هزینهها تصمیم گرفتیم خودم رفتوآمد دبستانیمون رو به عهده بگیرم؛ مسیرش برای پیادهروی کمی طولانیه، بنابراین شازده رو با اسنپ میبرم و خودم پیاده برمیگردم؛ اینطوری اقلاً مجبور نیستیم روزهای تعطیلی (آلودگی هوا، انرژی، سرما و...) و عید نوروز و یا روزهایی که خداینکرده بهخاطر بیماری خونهنشین میشه هزینهٔ سرویس بدیم؛ پارسال با این تعطیلیهای پیدرپی هزینهٔ سرویس خیلی برامون زور داشت!
۵. خداروشکر مهنام توی مدرسهٔ جدید با همکلاسیهای کاملاً جدید که هیچ شناخت و آشنایی قبلی با هیچکدومشون نداشته، داره کمکم جا میفته؛ دمدمای شروع سال تحصیلی کل کادر مدرسه یکهو عوض شدن و تیم جدید اومدن و یکم هنوز گیج و سردرگمن و دودِ بیبرنامگیشون داره توی چشم خانوادهها میره ولی بااینحال هر روز که میاد، از رفتار و منش و سبک آموزشی معلمها تعریف میکنه و برق توی چشمهاش رو میبینم و عمیقاً خوشحالم براش... سطح درسی بچهها هم تقریباً بالاست و تلاش بیشتری رو میطلبه و میدونم که این براش خیلی مفیده...
۶. سفر آخر شهریور با خانوادهٔ آقای یار توی این هوای ناب خیلی چسبید، هرچند هر لذتی توی این دنیا قرار نیست تمام و کمال باشه و آخرش یه چیزی، یه جایی، یه موضوعی هست که اون لذت رو برات ناقص کنه؛ بااینحال اگه از تلخیهاش فاکتور بگیرم، خوش گذشت :))
۷. شد ۱۵ سال...❤️