چندین وقت پیش، شاید مثلاً پارسال شایدم قبل‌تر (دقیقاً یادم نمیاد کِی؟!) نویسنده‌ی وبلاگ «ناهماهنگ» یه چالشِ داستان‌نویسی رو توی وبلاگش راه انداخت؛ به این صورت که اول خودش یه پاراگراف نوشت و بعد هرکسی مایل بود توی کامنت‌ها باید بین یک تا چند جمله، داستان رو ادامه می‌داد و نفر بعدی باید کامنت بعدی رو در ادامه‌ی کامنت قبلی می‌نوشت تا داستان شکل بگیره و پیش بره...

هرکسی یه ذهنیتی از روند داستان و شخصیت‌هاش داشت و بنا به اون ذهنیت، چند خطی می‌نوشت ولی بعد یهو می‌دیدی نفر بعدی به کل اون ذهنیت رو بهم زده و یه اتفاق غیرمنتظره رو نشونده وسط داستان، حالا تو باید با روند فعلی و اون اتفاقِ پیش‌بینی‌نشده، پیش می‌بردی داستان رو!

بنظرم چالش خیلی خیلی جذاب و چالش‌برانگیزی بود؛ من که خیلی دوستش داشتم و یه‌جورایی تمرین نویسندگی جالبی بود؛ توی مدت برگزاریِ چالش، توی داستانِ نوشته‌شده به دست نویسنده‌های مختلف و با ذهنیت‌های متفاوت غرق شده بودم...البته یکی از کامنت‌گذارها و ادامه‌دهنده‌های داستان هم خودم بودم :)

چندنفری بودیم که چالش رو به مدت چند روز ادامه دادیم و داستان به میزان خوبی پیش رفت ولی بعدش کم‌کم همه پراکنده شدن و داستان نصفه موند و به انتهاش نرسید؛ خیلی دوست داشتم ادامه پیدا کنه و شخصیت‌های طفلکی به یه سرانجامی برسن اما دیگه نشد! ولی من بدجوری دلم پیش داستانِ نیمه‌کاره مونده بود و هرزگاهی یادش میفتادم و دوست داشتم یه جوری تمومش کنم!

چند وقت پیش، از وبلاگ‌نویسِ مذکور :) خواستم اگه اون داستان و کامنت‌ها رو هنوزم داره همه رو یکجا و پشت‌سرهم جمع کنه و بهم بده تا اگه بشه ویرایشش کنم و یه سرانجامی بهش بدم و شخصیت‌ها رو از بلاتکلیفی دربیارم و او هم اتفاقاً استقبال کرد؛ آخه یه جورایی هردومون به عاقبتِ شخصیت‌های داستان خیلی علاقمند شده بودیم :)

داستان رو بازخوانی کردم و یه ویرایش اولیه روش اعمال کردم، دوباره وقفه افتاد و نیمه‌کاره رها شد و فایل داستان همچنان گوشه‌ی یکی از فولدر‌های کامپیوترم خاک می‌خورد؛ تا اینکه چند روز پیش یهو اتفاقی فایل رو پیدا کردم و دوباره خوندمش و ویرایش نهایی رو اعمال کردم و جملاتی رو برای پایان‌دادن به این داستانِ طلسم‌شده، به انتهاش اضافه کردم.

حالا با همه‌ی این توصیفات، اگر مایل به خوندنِ کامل‌شده‌ی داستانی چند قسمتی به نویسندگیِ جمعی از وبلاگ‌نویسان و وبلاگ‌ننویسانِ بیانی :) هستید، زیرِ همین پست به صورت خصوصی اعلام کنید، تا رمزش رو بهتون تقدیم کنم...


+ لطفاً کسانی که اون موقع توی پیشبردِ این داستان سهمی داشتن ولی به دلیل حذف‌شدنِ پست مربوط به چالش و کامنت‌هاش، دیگه اسمی ازشون نیست، پیشاپیش عذرخواهی بنده رو پذیرا باشن. عده‌ایشون بیانی بودن و عده‌ای هم رهگذر :)