میخواستم به گازم که یه هفتهای میشه تمیزش نکردم و مدام به بهونههای مختلف به تعویق مینداختمش و دیگه کلاً باهام قهر کرده بود، یه صفایی بدم و دلش رو بدست بیارم! که بادمجونهای غوطهور در آبنمک بهم چشمک زدن و آهسته گفتن: «میدونی که موقع سرخ کردنمون حسابی گاز کثیف میشه، پس مارو سرخ کن بعد به گازت صفا بده و از دلش دربیار!»
خرسند شدم از این تذکرِ بادمجونا که گازو اونموقع تمیز نکردم و بعد از اینکه بادمجونا رو حسابی خشکوندم، شروع کردم به اینکه دونه دونه بادمجونها رو توی ماهیتابه بندازم...
نمیدونم این چه سرّیه که هروقت گاز رو تمیز میکنم دقیقاً همون روز یه اتفاقی میفته که حسابی کثیف میشه به این صورت که درست بعد از برق انداختنِ جناب گاز، یا غذا سر میره، یا روغن موقع سرخ کردن میپاشه بهش یا موقع کشیدنِ غذا، مقداریش میریزه روی گاز!!! و این اتفاقها دقیقاً وقتی گاز کاملاً تمیزه و دارم از دیدنش لذت میبرم، میفته!
این اتفاق اونقدر این سالها برام تکرار شده که کمکم داره منو از حقیقت داشتنِ قانون مورفی میترسونه :|
+ البته که مانیفستِ بدبینی یا همون قانون مورفی میتونه کاملاً درست باشه چون من به قدرت ذهن آدمی ایمان دارم :))
+ مراقب ذهنمون باشیم و مثبت فکر کنیم!