توی دلم مدام باهات حرف میزنم، دلیل و مدرک میارم، سؤال میپرسم، جواب میدم، خط و نشونم حتی میکشم برات :) جوری که انگار با دو گوش تیز روبروم نشسته باشی و موبهمو گوش بدی به حرفام...
اما در عمل خیلی نمیتونم این کارو بکنم، میدونی؟! شاید میترسم... میخوام فقط خودت با تصمیمی که داری میگیری روبرو باشی، چون اول و آخر این تویی که باید بین آ و ب یکی رو انتخاب کنی، هرچند من بهشدت در معرض تبعات انتخاب تو هستم، درست باشه در آرامشم و اگر خداینکرده اشتباه باشه... من نه میدونم پسِ انتخابِ آ چی خوابیده و نه میدونم پسِ انتخابِ ب چی انتظارمون رو میکشه؟!!
ولی به خودت واگذار میکنم، مثل همیشه که بهت اعتماد داشتم، خدا خودش کمکت کنه تا همهی جوانب رو در نظر بگیری...