کوچه، عطر بجا مانده از تو را دزدیده؛ با پرروییِ تمام، به نام خودش ثبت کرده و دارد بازارگرمی میکند...
من که عطر اصلِ تو را در کولهبارِ خاطرهام دارم، از کنار بساطش با بیمحلی عبور میکنم و در کوچهپسکوچهها به دنبالِ ردّی آشنا گم میشوم...
ازقضا کوچههای این شهر، همه از دَم، یا دزدند یا جاعل!!!