جوانه باید میرفت در همین جوانگی، در همین کوچکی...
سه هفته است که بردهای او را... گلچینش کردهای گلم را و من حالا میفهمم...
او را نذر یاری قیام امام زمانمون (عج) کرده بودم، ملالی نیست... باشد که با همین جوانگیاش برای یاریات فراخوانده شود...
خدای من، تو میدانستی و بیشک تاب و توان این امتحان سخخخخت را در من دیدی که بارش را گذاشتی روی دوشم... چون خودت گفتی که «لا یکلف الله نفساً الا وسعها...»
منم راضیام به رضای تو... که خودت میدانی چقدر سخت راضی کردم دل بیقرارم را...
فقط میترسسسسم...
مرا در آغوش بینهایتت بگیر که نترسم... خودت میدانی خیلی میترسم...
فردا روز سختیست خدایا تنهایم نگذار...