حریم دل

هرچه به‌جز خیالِ او قصد حریم دل کند، در نگشایمش به رو، از درِ دل برانمش...

پشت درهای بسته

+ ۱۳۹۸/۹/۳ | ۱۱:۱۹ | آرا مش

 

تو چه می دانی؟! شاید پشت درِ بسته ای که هم اکنون روبرویت قد عَلَم کرده، ده ها و صدها درِ گشوده باشد و به عکس احتمالا راه هموار و بی دردسر همیشه به مقصدِ دلخواهت نخواهد رسید...

آن معبود بی همتا فقط گاهی می خواهد صبر تو را بیازماید؛

پس پشت درهای بسته ی زندگی ات قدری بنشین، نفسی تازه کن، به کارهای کرده و نکرده ات بیاندیش و او را با همه وجودت بخوان؛

قدری صبوری کن و منتظر بمان؛  مطمئن باش وقتش که شد، می آید و با مهربانیِ همیشگی اش در را به رویت می گشاید و تو را در آغوش می کشد...

فقط یادت باشد که بعد از گشوده شدنِ در، آنقدر محو مناظر و دنیای پیشِ رویت نشوی که او را از یاد ببری و بدون حتی تشکری خشک و خالی، امورات زندگی ات را از سر گیری!!!

 

زندگی بی غم هرگز!

+ ۱۳۹۸/۵/۱۲ | ۰۶:۲۶ | آرا مش

اصلا دلم نمی خواهد بی غم باشم!

زندگی با غم و سختی اش است که زندگی ست وگرنه با مُردگی که رهایی از غم هاست چه فرقی داشت؟!

و من قدر نعمت زندگی را می دانم و هر صبح بخاطر اینکه دوباره هستم، دوباره نفس می کشم، دوباره دوست خواهم داشت و دوباره دوست داشته خواهم شد خدایم را سپاسگزارم...

خدایا مرا در سختی افکندی، باشد! خیالی نیست، زیرا می دانم بیش از توانم تکلیف نخواهی کرد پس صبر می کنم و صابر می شوم که تو صابران را دوست داری...

تو خدایی می کنی؛ ولی من یقین دارم که همیشه رحمتت بر عدلت غلبه دارد. گاهی فکر می کنم که کلاهمان پسِ معرکه بود اگر برعکس بود!!!

حریم دل
about us

اینجا قطرات واژگانِ دریای ذهنم از سرانگشتانم تراوش می‌کنند و ماندگار می‌شوند...
نقشی به جای می‌ماند از این قلم، باشد به یادگار...
گاهی پر از غصه و گاهی پر از شادی‌ام، اما زندگی را زندگی می‌کنم؛ اینجا پر است از تجربه‌های زندگی‌کردنم...