اصلا دلم نمی خواهد بی غم باشم!

زندگی با غم و سختی اش است که زندگی ست وگرنه با مُردگی که رهایی از غم هاست چه فرقی داشت؟!

و من قدر نعمت زندگی را می دانم و هر صبح بخاطر اینکه دوباره هستم، دوباره نفس می کشم، دوباره دوست خواهم داشت و دوباره دوست داشته خواهم شد خدایم را سپاسگزارم...

خدایا مرا در سختی افکندی، باشد! خیالی نیست، زیرا می دانم بیش از توانم تکلیف نخواهی کرد پس صبر می کنم و صابر می شوم که تو صابران را دوست داری...

تو خدایی می کنی؛ ولی من یقین دارم که همیشه رحمتت بر عدلت غلبه دارد. گاهی فکر می کنم که کلاهمان پسِ معرکه بود اگر برعکس بود!!!